یا رب نظر تو برنگردد

برگشتن روزگار سهل است...

یا رب نظر تو برنگردد

برگشتن روزگار سهل است...

یا رب نظر تو برنگردد

اینجا شاید دفترخاطرات مجازی باشد. جایی که افراد زیادی به خواندنش دعوت نشده اند. کل داستان این است: من و سوژه هایم. من و زندگی ام. من و راهی که میروم تا برسم به جایی که باید...
من در مسیرم به سوی او...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

خاله کوچیکه

یا رب نظر تو برنگردد

اصل تهران رفتن این بار واسه خاطر «خاله کوچیکه» بود. خاله کوچیکه به خاطر گرفتن کارت ملی باید یک سر به خونه خاله بزرگه می‌زد. مامان هم از خدا خواسته رفتن تهران تا دو خواهر رو ببینن.

سوفی

یا رب نظر تو برنگردد

دوستی دارم که قبل‌ترها که حرف مراسم ازدواجش را می‌زد می‌گفت دوست دارد از همه‌ی قاره های دنیا مهمان داشته باشد.

این دوست را چند وقت پیش بالاخره در لباس سفید پر امید دیدم. شاد خندان با نگاهی که از خوشی می‌درخشید کنار شازده‌ی آرزوهایش.

دعوت شدم به این جشن کوچک اما پر لبخند.