یا رب نظر تو برنگردد

برگشتن روزگار سهل است...

یا رب نظر تو برنگردد

برگشتن روزگار سهل است...

یا رب نظر تو برنگردد

اینجا شاید دفترخاطرات مجازی باشد. جایی که افراد زیادی به خواندنش دعوت نشده اند. کل داستان این است: من و سوژه هایم. من و زندگی ام. من و راهی که میروم تا برسم به جایی که باید...
من در مسیرم به سوی او...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

زنبور کوچولو

یا رب نظر تو برنگردد...

شب های نیمه شعبان یاد شبی می افتم که در چنین زمانی کربلا بودم.

حتی یادم هست که چه لباسی پوشیده بودم. تی شرت سبز رنگ دوست داشتنی ام تنم بود. هنوز هم که آن لباس را میبینم یاد نیمه شعبان کربلا می افتم. و یاد کاروان های پیاده ای که به عشق آقا از سرتاسر عراق به سمت حریم آقا میرفتند برایم زنده میشود.

دریافت های سخت این روزها

یا رب نظر تو برنگردد...

امسال برای من با یاد گرفتن شروع شد. یاد گرفتن از راه سختش. 

قبلا خدا نشانم داده بود که وقتی به چیزی خیلی مطمئنم چنان همه چیز را زیر و زبر میکند و عکس تصور من جلو میبرد که انگشت به دهان بمانم. همان قبلاها که این اتفاق سر برگه های دست نویس تحقیق دینی که به رایحه دادم و سر دست انداختن فائزه افتاده بود، به چشم خرد شدن همه چیز را دیدم و به خودم گفتم هیچ وقت از هیچ چیز مخصوصا درمورد خودت کاملا مطمئن نباش. اما یادم رفت. و مثل قضیه ی دزدیده شدن کفش هایم دم مسجد؛ در اولین سستی و نسیانم خداوند محکم گوشم را پیچاند تا دیگر یادم نرود.