یا رب نظر تو برنگردد...
عجب گرد و خاکی گرفته اینجا! خیلی وقته تو ذهنم میاد و از ذهنم میره که بنویسم، هر چند کم. اما بیخیال میشم. نمیدونم چرا! فقط دلم واسه اینجا تنگ شد و اومدم همین چند خط رو بذارم. انشاءالله یه چیزایی از جهادی پارسال میذارم. حیفه کم رنگ و محو بشن. باید از بیماری بابای رفیق جانم هم بذارم و همچنین از این روح و ذهن که مدام بالا پایین میشن...
- ۹۷/۰۴/۰۱