یا رب نظر تو برنگردد

برگشتن روزگار سهل است...

یا رب نظر تو برنگردد

برگشتن روزگار سهل است...

یا رب نظر تو برنگردد

اینجا شاید دفترخاطرات مجازی باشد. جایی که افراد زیادی به خواندنش دعوت نشده اند. کل داستان این است: من و سوژه هایم. من و زندگی ام. من و راهی که میروم تا برسم به جایی که باید...
من در مسیرم به سوی او...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

انارخوران

یا رب نظر تو برنگردد...

امروز به دلیل مشکلات فنی خانمانه رفتم سراغ گوگول تا بفهمم خوراکی های خون ساز کدامند.

لیست خوردنی ها را با موجودی خوابگاه چک می کردم(انتخاب ها در خوابگاه به شدت محدودند) که چند جا دیدم از انار تعریف کرده اند. از آنجا که در یخچال چند تایی انار دلبر داشتیم؛ رفتم سراغشان.

یکی از تپلی های قرمز را انتخاب کردم و نشستم وسط اتاق که برگشتم چند ترم قبل. با نسترن بانویم دوتایی چهارزانو می نشستیم وسط اتاق و هر کدام یک انار دست می گرفتیم. انار در مشت هایمان جمع می کردیم به هم نگاه می کردیم می خندیدیم و می خوردیم. گاه گاهی که دانه انار خرابی می دیدیم از هم می پرسیدیم که به نظرت قابل خوردن هست؟ منتظر بودیم دیگری بگوید خیلی خراب نشده! هر دو به این فکر می کردیم که شاید همین دانه ی بهشتی باشد. حیفمان می آمد دانه بهشتی از دست برود.

دانه های له شده، نرسیده و نیمه خراب را به عشق همان دردانه ی بهشتی می خوردیم.

رفیق بهشتی ام که پایه ی انار خوردن بود الان دورترها سرش گرم است و ان شاءالله دلش خوش و لبش خندان. وقتی که دلتنگ کسی باشی دانه های یاقوتی هم بهانه ی یاد کردنِ او می شود.

ان شاءالله در بهشت با هم...

  • آفتابی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی