یا رب نظر تو برنگردد

برگشتن روزگار سهل است...

یا رب نظر تو برنگردد

برگشتن روزگار سهل است...

یا رب نظر تو برنگردد

اینجا شاید دفترخاطرات مجازی باشد. جایی که افراد زیادی به خواندنش دعوت نشده اند. کل داستان این است: من و سوژه هایم. من و زندگی ام. من و راهی که میروم تا برسم به جایی که باید...
من در مسیرم به سوی او...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

اولین بارِ عجیب

یا رب نظر تو برنگردد...

می خواهم گاه گاه به فراخور حالِ دلم از تنها کربلای زندگی، تا اینجای کار بنویسم. (چقدر این "تنها کربلا" داغ به جگر می گذارد. و چقدر این "تا اینجای کار" امیدوارم می کند.)

تنها کربلایِ اوایلِ مردادِ 89.

به این سفر که فکر می کنم انگار که خیال پردازی است. از اول تا آخرش ساخته و پرداخته های ذهن سیالم است. انگار که نه روی آن زمین راه رفتم نه در آن اتمسفر تنفس کردم نه چشمم به آن ضریح شش گوشه افتاده.

حتما باید بنویسمشان تا نروند.

الان که شروع کرده ام در نوت گوشی به نوشتن؛ وسط مجلس آقا هستم. مجلس شام غریبان. هندزفری چپانده ام توی گوشم و عمو عباس بنی فاطمه را پلی کرده ام تا منبر روحانی محترم را نشنوم که از این همه منبر بی خاصیت کمتر حرص بخورم(حرص نخوردن ممکن نیست!)

...

الان یاد اولین باری که رو به روی ضریح آقا ایستادم؛ افتادم. اولین بارم سخت عجیب بود! در یک متری ضریح بودم و زل زده بودم به گره های ضریح آقا. داشتم با چشم هایم منظره پیش رویم را قورت می دادم. آن لحظه ها خیلی خیلی خیلی خوشحال بودم. لبخند عریض طویلی روی لب هایم پَهن شده بود. حس می کردم چیزی از اعماق دلم بالا می آید و روی لب هایم می نشیند. انقدر شاد بودم که خیلی سخت توانستم بی صدا بخندم. آن لحظه نه یاد عاشورا بودم نه به سرهایی که روی نیزه رفت فکر می کردم نه یاد لب و دندانی بودم که در تشت طلا خیزران خورد نه یاد گریبان هایی که چاک شد نه یاد انگشت و انگشتری که با هم جدا شد و نه پیکرهایی که بر آنها اسب تاختند.

و نه هیچ چیز دیگر...

من بودم و امامم آقایم مولایم عزیزم...

مطمئنم آن لحظه شرق و غرب عالم را که می گشتم از خودم شادتر پیدا نمی کردم. مطمئنم.

اولین بارم سخت عجیب بود!

  • آفتابی

نظرات  (۱)

مثل همیشه اشکم را در اوردی... 
مثل همیشه دلم را با تعریفت کندی و بردی. 
انگار خودم انجا ایستاده باشم. کنارت. یا نه. توی چشم هایت.
هنوز هم چیزهای جدید برای تعریف کردن داری و من، چقدر خوشحالم...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی